کنار تختم انبوهی از دفتر تعاونی 1401 است. پشتههای جلد شومیز علمی تخیلی، مجموعههای شعر کتابفروشی دست دوم باز نشده، نسخهای از هری پاتر به زبان فرانسوی که هنوز نمیتوانم آن را بخوانم.
کتابهای درسی بزرگ AP که میتوان از آنها به عنوان سلاحهای قتل استفاده کرد، بروشورهای ابریشمی و نرم دانشگاهی که گرانتر به نظر میرسند.
از کل اتاقم کنار هم، و در بالای آن، تنها موردی که تا به حال برمی دارم: یک دفترچه موز که نیمی از صفحات آن از قبل پاره شده است، درپوش پوشه داخلی آن با زاویه ای عجیب بیرون زده است.
این همان چیزی است که من در حال حاضر مجله خود را در نظر میگیرم. مجلات من هرگز آنقدر که من می خواهم پیچیده و روشنفکر نیستند.
من همیشه این نوت بوک های پیچیده را در کریسمس از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها می گیرم، انواعی از شرکت Barnes & Noble که دارای پوشش مغناطیسی و طرح های پارچه ای عجیب و غریب هستند.
گاهی اوقات احساس می کنم باید خلاق باشم، بنابراین یکی از این دفترچه ها را برمی دارم. با این حال، هر بار که نوک قلمم را روی صفحات مورد انتظارشان میگذارم.
احساس محدودیت میکنم و باور میکنم که نمیتوانم صفحات آنها را با هیچ فکری غیر از نبوغ خدشهدار کنم.
من سعی میکنم بینشهای «عمیق» در مورد زندگی را بیابم، اما در نهایت در برابر پسزمینه پاپیروسهای ساختهشده ویژهشان از هند، نابالغ و بیصلاحیت به نظر میرسم.
اما نوت بوک معتبر آفیس مکس من کاملاً بدون قضاوت است. هر خط جبر، یا تمرین هیراگانا، یا غرغر درباره پدر و مادرم، علاوه بر خطوط ساده دانشگاهی، هوشمندانه به نظر می رسد.
این نوت بوک خوشحال است که در این مرحله حتی در آن نوشته شده است. روکش پلاستیکی پیچخوردهاش اهمیتی نمیدهد که چند بار فحشها را روی کاغذش میزنم.
یا با چه ظرافتی گلها را در حاشیه مینویسم، یا ناخواناییهایم را چقدر ناخوانا میکنم. من می توانم در آن هر چه می خواهم بنویسم.